مناجات فاطمیه با امام زمان عج الله تعالی فرجه
وقت است که از چهرۀ خود پرده گشایی «تا با تو بگویم غم شب های جدایی» اسپندم و در تاب و تب از آتش هجران «چون عودم و از سوختنم نیست رهایی» «من در قفس بال و پر خویش اسیرم» ای کـاش تو یـکـبـار به بـالـین من آیی در بنده نوازی و بزرگی تو شک نیست مـن خـوب نـیـامـوخـتـم آداب گــدایــی عمری ست که ما منتـظـر آمدنت، نـه تو مـنـتـظـر لـحـظـۀ بـرگـشـتـن مـایی می خـواستـم از مـاتـم دل با تو بگـویم از یـاد رود مـاتـم دل چـون تو بـیـایـی امـشـب شده ای زائـر آن تربت پنهان؟ یـا زائـر دلـسـوخـتــۀ کـرب و بــلایـی ای پرسشِ بی پاسـخِ هر جـمعۀ عشّـاق آقا تو کـجایی؟ تو کجایـی؟ تو کجایـی؟ |